داستان زنی با موهای قرمز اورهان پاموک ، ما را به سی سال قبل میبرد. به داستان عاشقانه یک جوان دبیرستانی در یک دهکده کوچک که با یک گناه بزرگ انسانی قرین شده است.
در اواسط دهه ۱۹۸۰ هنگامی که اوستا محمود و شاگرد جوانش جِم به شکل سنتی چاه میکندند و در جستجوی آب بودند در خارج از شهر در چادری زردرنگ زنی شگفتانگیز هر شب در تئاتر داستانهای قدیمی را اجرا می کرد....
رمان از طرفی زندگی عاشقانه، حسادت، احساس مسئولیت و آزادیخواهی قهرمان جوان را شرح میدهد و از طرف دیگر با توجه به تمدنهای مختلف، روابط بین پدران و پسران، حکمرانی، و آزادی فردی را .
قهرمان این رمان،نوجوانی است که به دلایلی مثل فعالیتهای سیاسی پدر و جدا شدن آنها از هم، دچار شرایط اقتصادی و اجتماعی بدی میشود که او را به کار کردن میگمارد. در ادامه او مجذوب شخصیت یک چاهکن میشود و بعد با زن بازیگری آشنا میشود که ظاهرا همکار سیاسی پدرش و همچنین معشوقه او بوده و...
قهرمان داستان به ایران سفر میکند و بعد از مواجه شدن با تصویری از جنگ رستم و سهراب، با شاهنامه آشنا میشود. این آشنایی باعث میشود .....