روزبه حسینی
 : نویسنده

هان؟!


-
" چرخ می‌زَنَد زمین "


چرخ می‌زند زمین
به دورِ تو امروز
از میانِ کلماتِ سیصد سال
روزهای سُر خوردن از شصت و پنج دقیقه انگشت
حیرت به دهان بُردن از به دورِ تو امروز می‌زند چرخ
به دورِ تو روزهای پُر از دقیقه انگُشت

امروز اگر لب باز نکنی هم
تو را در حجمِ غریبِ صدام
پُر از تنها حجمِ تو می‌بینم
پُر از تنها دقایقِ انگُشت

حیرت به شرطِ آن که پِلک نَزَنی.

تو را حجمِ حجیمِ چشم‌های تو در جهان را
چگونه از دقایقِ انگشت
به شرطِ آن‌که پِلک نزنی.

جا می‌شود از جا به ­جای جامِ جهان انگشت
کجا جا کنم این دو حجمِ غریب را که پیچیده ذهنِ مرا
پُر از دقایقِ انگشت نزنی.
ذهنِ من از کلماتِ تو پایین افتاده چرخ
مثلِ هزار بار چرخ می‌خورد از دقایقِ انگشت
تا من از تو من از تو آن دو حجمِ غریب
که پیچیده مرا صِدام را از جهانِ پُر از جهان پُر از انگشت

حیرت به دهانِ من از چشم‌های درشتِ پِلک نزنی
به دورِ جهانِ تو می‌ریزد
به روی سینه‌ی کلماتِ هر دو حجمِ غریب
چشم‌های درشت چشم‌های هر دو غریب
می‌ریزد به روی سینه‌ی پِلک نزنی پِلک نزنی
حجمِ حجیمِ تو را هزار و یک انگشت
به شرط آن که به شرط آن که پِلک نزنی.

تربتِ جام . فروردین 1377